چقدر دوست داشتم حرفهایم را بفهمی ، نگاه هایم را درک کنی .
چقدر دوست داشتم یک بار از من می پرسیدی چرا نگاه هایت اینقدر غمگین است؟
چرا رفتارهایت اینقدر بی رنگ است؟
امّا افسوس هیچکس نبود و همیشه من بودم ،
من و تنهایی و دفتری پٌر از خاطرات ...
آری با توهستم ، تویی که بی تفاوت ازکنارم گذشتی و ;
حتی یکبار هم نپرسیدی چرا چشمهای تو همیشه بارانی ست؟
سلام دوستای گلم ، ایّام شهادت سرور و سالار شهیدان امام حسین (ع) رو به قلب نازنین آقا امام زمان (ع) و همه ی شما عزیزان تعزیت و تسلیت عرض میکنم .
میدانم اندوه مرگ من، کسی را در هَم نخواهد شکست ،
و باور دارم که روز مرگ من ،
شادی بزرگتری از روز میلادم برایشان به ارمغان خواهد آورد...
مرهمِ دردِ دلِ من مرگ است،
دعوت مرگ من امروز گواه درد است...
سنگ گورم بنَهید !!! هوا بس سرد است ...
و به پایان سفر نزدیکم ،
و من از جمع شما خواهم رفت،
می روم تا هم آغوشی مرگ،
تا هجومِ هجرت،
تا که اندوه شما راحتم بگذارد...
و چه احساس لطیفی است عروج ،
مرگ را در آغوش
مرگ را در برِ خود می بینم!!!!
تنهایی هایِ من پایانی ندارد!
از دیروز تا فردا بر بوم دل ، تنهایی را نقش زده ام ،
تنهایی را سُتوده ام ،
تنهایی را بوییده ام ،
تنهایی را در کنجِ دل نهاده ام ،
و اکنون از تنهاییهایِ دل می نگارم ...
بزرگترین افسوس آدمی آن است می خواهد ولی نمیتواند ــ
و به یاد می آورد آن روزی که می توانست امّا نخواست ؛