چـ ـ ـ ـ ـ ـــــــــــرا ؟
چـ ـ ـ ـ ـ ـــــــــــرا ؟

چـ ـ ـ ـ ـ ـــــــــــرا ؟

ناگهان چه زود دیر میشود ...


حرفهای ما هنوز ناتمام ،،،
تا نگاه میکنی وقت رفتن است
باز همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر میشود
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان . . . چه زود . . . دیر میشود...


شهادت امام علـــــــــی (ع) تسلیت بــــــــــاد ...

 

 

 

 از ذکر علـــی مدد گـــــرفتیم
آن چیز که میشود گـــــرفتیم
در بوته ی آزمایش عشـــــق
از نمره ی بیست صد گرفتیم
دیدیم که رایت علی سبــــــز
معجون هدایت علی سبــــــز 

درچمبر آسمان آبــــــــــــــــی
خورشید ولایت علی سبـــــز
از باده ی حق سیاه مستـیم
اما زحمایت علی سبـــــــــــز
شیرین شکایت علـــــــی زرد
فرهاد حکایت علی سبــــــــز
دستار شهادت علی ســـــرخ
لبخند رضایت علی سبــــــــز
در نامه ی مـــــا سیـــاه رویان
امضای عنایت علی سبـــــــز

شب قــــــــــــدر ...




شبِ قــــــــــــدر است گــــــــــــر قـــــــــــــدر بدانیم ...


قمـــــــــــار عشق ...




عشق من بازی بود ؛
قصه ی مهر و وفا سوت لالایی بود
دست چپ تاس شرور
آن یکی تکیه بر قالی بود
تاس را من ریختم
نُمره اش ناب و تماشایی بود
تاس را تو ریختی
نُمره اش حاکی از بَد اِقبالی بود
ریختم ... ریختی "
نُمره کم آوردی ، باختی
همه ی قصه ی ما
باختن تو در صفحه ی بازی [ وفاداری ] بود ...


دلتنــــــــگم ...




گـ ـ ـ ــاه دلتنگ میشوم دلتنگتر از همه ی دلتنگی ها ؛
گوشه ای مینشینم و حسرت ها را میشمارم و باختن ها را و ...
و صدای شکستن ها را و وجدانم را محاکمه میکنم .
من کدام قلب را شکستم و کدام امید را نا امید کردم ...
و کدام احساس را لِه کردم و کدام خواهش رو نشنیدم و
به کدام دلتنگی خندیدم که اینچنین دلتنگم ...



پ.ن : فردا تولدمه , همین ...