چـ ـ ـ ـ ـ ـــــــــــرا ؟
چـ ـ ـ ـ ـ ـــــــــــرا ؟

چـ ـ ـ ـ ـ ـــــــــــرا ؟

ناگهان چه زود دیر میشود ...


حرفهای ما هنوز ناتمام ،،،
تا نگاه میکنی وقت رفتن است
باز همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر میشود
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان . . . چه زود . . . دیر میشود...


نظرات 26 + ارسال نظر
دلشکسته 7 مهر 1389 ساعت 09:55 ب.ظ

سلام داداش خوبم
خیلی خوشحالم که میبینم با سلامت و تندرستی کامل برگشتی به وبلاگت و همراه با نوشته های زیبات
ممنون عزیزم
مثل همیشه خواندنی و گیرا بود
مراقب خودت و خوبیات باش
شاد باشی
دوست دارم

دلشکسته 8 مهر 1389 ساعت 07:07 ب.ظ

وای داداشی این آهنگه منو به گریه میندازه

horiye-asemani 11 مهر 1389 ساعت 07:07 ب.ظ http://doniyayeman.blogfa.com

همش یه چیزی تو ذهنم میاد...
خیلی زود دیر میشودو لحظه رفتن نزدیک
پسسسسس
قدر همین لحظه هامونو بدونیم.
هیچ کس از یک ثانیه دیگر خبر ندارد!
بجز.........................................
و







روزای شادی داشته باشی*

A-F-S-A-N-A 13 مهر 1389 ساعت 05:36 ب.ظ http://afsana.blogsky.com

خدایا به آنان که ادعای عاشقی تو را دارند

بیاموز که بزرگترین گناه شکستن دل آدمیان است

دلشکسته 13 مهر 1389 ساعت 09:15 ب.ظ

رفتی از این آغوش چه راحت

و باز منم تنها و خاموش چراغم

چه بی اعتنا رفتی

نفهمیدم حس من واست یه تفریح . . . !

[ بدون نام ] 14 مهر 1389 ساعت 08:49 ب.ظ

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام داداش گلم
چطوری با معرفت ؟؟؟
چه خبرا؟؟؟؟
داداشی یه ایده دارم (شاید بخندی! ؟)

مراقب خودت خیلی خیلی باش
مراقب خوبی هاتم باش

دوست دارم
فعلا

دلشکسته 15 مهر 1389 ساعت 10:28 ب.ظ

آمدی تا تکه ای از تنهایی ام را بزدایی ,اما با رفتنت تنها تر از همیشه شدم.آمدی تا تنهایی ام را تکه تکه کنی اما قلبم را تکه تکه کردی ,حال که تو نیستی به دنبال تکه های گمشده ی قلبم می گردم ,اما یک تکه را پیدا نمی کنم ,تازه می فهمم که آن تکه خود تو هستی. اگر چه بدون آن تکه دیگر زنده نخواهم بود,اما آن را به تو یادگاری می دهم.

دلشکسته 15 مهر 1389 ساعت 10:33 ب.ظ

یاد دارم در غروبی سرد سرد

میگذشت از کوچه ما دوره گرد

داد میزد کهنه قالی میخرم

دسته دوم جنس عالی میخرم

کاسه و ظرف سفالی میخرم

گر نداری کوزه خالی میخرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست

عاقبت آهی کشید بغضش شکست

اول ماه است و نان در سفره نیست

ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشش برده بود

اتفاقا مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون دوید

گفت آقا سفره خالی میخرید...

دلشکسته 15 مهر 1389 ساعت 10:46 ب.ظ

ر فته بودم سر حوض

تا ببینم شاید ، عکس خود را در آب

آب در حوض نبود

ماهیان می گفتند :

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی

همت کن

و بگو ماهی ها ،

حوضشان بی آب است .

باد می رفت به سر وقت چنار

من به سر وقت خدا می رفتم

دلشکسته 16 مهر 1389 ساعت 02:46 ب.ظ

بس شنیدم داستان بی کسی

بس شنیدم قصه ی دلواپسی

قصه ی عشق از زبان هر کسی

گفته اند از می حکایت ها بسی

حال بشنو از من این افسانه را

داستان این دل دیوانه را

چشم هایش بویی از نیرنگ داشت

دل دریغا سینه ای از سنگ داشت

با دلم انگار قصد جنگ داشت

گویی از با من نشستن ننگ داشت

عاشقم من قصد هیچ انکار نیست

لیک با عاشق نشستن عار نیست

کار او آتش زدن من سوختن

در دل شب چشم بر در دوختن

من خریدن ناز او نفروختن

باز آتش در دلم افروختن

سوختن در عشق را از بر شدیم

آتشی بودیم و خاکستر شدیم

از غم این عشق مردن باک نیست

خون دل هر لحظه خوردن باک نیست

آه می ترسم شبی رسوا شوم

بدتر از رسواییم تنها شوم

وای از این صد و آه از آن کمند

پیش رویم خنده پشتم پوزخند

بر چنین نا مهربانی دل مبند

دوستان گفتند و دل نشنید پند

خانه ای ویرانتر از ویرانه ام

من حقیقت نیستم افسانه ام

گر چه سوزد پر ولی پروانه ام

فاش می گویم که من دیوانه ام

تا به کی آخر چنین دیوانگی

پیلگی بهتر از این پروانگی

گفتمش آرام جانی ؟ گفت : نه

گفتمش شیرین زبانی ؟ گفت : نه

گفتمش نا مهربانی ؟ گفت : نه

می شود یه شب بمانی ؟ گفت : نه

دل شبی دور از خیالش سر نکرد

گفتمش افسوس او باور نکرد

خود نمی دانم خدایا چیستم !

یک نفر با من بگوید کیستم !

بس کشیدم آه از دل بردنش

آه اگر آهم بگیرد دامنش

با تمام بی کسی ها ساختم

وای بر من ساده بودم باختم

دل سپردن دست او دیوانگی ست

آه غیر از من کسی دیوانه نیست

گریه کردن تا سحر کار من ست

شاهد من چشم بیمار من ست

فکر می کردم که او یار من ست

نه فقط در فکر آزار من ست

نیتش از عشق تنها خواهش است

دوستت دارم دروغی فاحش است

یک شب آمد زیر و رویم کرد و رفت

بغض تلخی در گلویم کرد و رفت

مذهب او هر چه باداباد بود

خوش به حالش کین قدر آزاد بود

بی نیاز از مستی می شاد بود

چشم هایش مست مادر زاد بود

یک شبه از قوم سیرم کرد و رفت

من جوان بودم پیرم کرد و رفت ... !

آره . روانشناس ِ خوب زیاده .
البته ، روانشناس ، فقط و فقط یه کمکه ، یه وسیله ست . وگرنه اون خود ِ تویی که باید به خودت کمک کنی . اون راه رو بهت نشون می ده و اونی که باید عمل کنه ، خود ِ تویی . باید واقعاً مشتاق ِ تغییر باشی .

ممنون از راهنماییتون دوست عزیز .

horiye-asemani 19 مهر 1389 ساعت 04:08 ب.ظ

چرا همش اهنگای باهال میذاری!
اینم خوبه.دوس دارم.....
من چی دوس ندارم تو این دنیا!

زندگی را پشت لبخند تو من جویا شدم
دل به آن عشق تو بستم تا که من شیدا شدم
دل به عشق تو سپردم عاشق و شیدا شدم
ازپی حاصل دویدم غرق در غم ها شدم

horiye-asemani 25 مهر 1389 ساعت 05:12 ب.ظ

یه سوالی داشتم این اهنگارو از چه سایتی میذارید؟
اخه من هرچی اهنگ میذارم دوستام میان میگن نمیاد تو صفحه ما.

روزگاریست در این کوچه گرفتار توام باخبر باش که در حسرت دیدار توام گفته بودی که طبیب دل هر بیماری پس طبیب دل من باش که بیمار توام

اپم منتظرتم بیا

دلشکسته 28 مهر 1389 ساعت 09:50 ب.ظ

سلام داداشی
داداش گلم دیگه چرا از این آهنگا؟؟؟؟؟
شاد بذار! باید خوشحال باشی

مراقب خودت باش
دوست دارم داداش خوبم

آپم$$$$$_______________________________$$$$$
__$$$$$$$$*_____________________,,$$$$$$$$*
___$$$$$$$$$$,,_______________,,$$$$$$$$$$*
____$$$$$$$$$$$$___ ._____.___$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$,_'.____.'_,,$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$,, '.__,'_$$$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$$$.@:.$$$$$$$$$$$$$$$$
______***$$$$$$$$$$$@@$$$$$$$$$$$****
__________,,,__*$$$$$$@.$$$$$$,,,,,,
_____,,$$$$$$$$$$$$$* @ *$$$$$$$$$$$$,,,
____*$$$$$$$$$$$$$*_@@_*$$$$$$$$$$$$$
___,,*$$$$$$$$$$$$$__.@.__*$$$$$$$$$$$$$,,
_,,*___*$$$$$$$$$$$___*___*$$$$$$$$$$*__ *',,
*____,,*$$$$$$$$$$_________$$$$$$$$$$*,,____*
______,;$*$,$$**'____________**'$$***,,
____,;'*___'_.*__________________*___ '*,,
,,,,.;*____________---____________ _ ____ '**,,,,
*.°
♥ آپم
...°.... ♥ آپم
..°♥ ♥ ° ♥ آپم
..............° آپم
............... ° آپم
................. ♥ آپم
............♥....♥°♥ آپم
.................♥....° آپم
............♥°°♥.....♥ آپم
........... ♥..........♥ آپم
............° ♥.♥.♥.♥..آپم
......................♥ آپم
...................♥ آپم
...............♥ آپم
...........♥ آپم
........♥ آپم
....♥ آپم
.♥ آپم

horiye-asemani 15 آبان 1389 ساعت 12:23 ب.ظ

slm
انگار هیچ کس حال اینجارو نداره!
خوبید؟

horiye-asemani 22 آبان 1389 ساعت 03:24 ب.ظ

بازادامه میدیم راه زندگیو با.....

horiye-asemani 26 آبان 1389 ساعت 12:32 ب.ظ

.
.
.
*عیدتون مبارک.*

عید شما هم مبارک ...

horiye-asemani 1 آذر 1389 ساعت 03:17 ب.ظ

کمی به عقب.دوران دبیرستان.
منتظرم بیا.جواب بده ....

بهارنارنج 5 آذر 1389 ساعت 02:41 ق.ظ

خورشید چراغکی ز رخسار علیست مه نقطه کوچکی ز پرگار علیست هرکس که فرستد به محمد صلوات هـمسایه دیـوار بـه دیوار علیست
عید غدیر مبارک

دلشکسته 14 آذر 1389 ساعت 04:44 ب.ظ

سلام کجایی؟
نیستی

hori-asemani 16 آذر 1389 ساعت 12:53 ب.ظ

راستی کجایی؟
محرمم امد.تو نیامدی....!

دلشکسته 30 آذر 1389 ساعت 11:16 ب.ظ

سلام به همه
یلداتون مبارک
میدونم که همگی مثل خودم نگران محمد جون هستید اما چون سرش شلوغه و کار داره وقت واسه آپ کردن بلاگ نداره
ایشالا زودتر سرش خلوت بشه و برگرده



داداش گلم چشم انتظار حضور سبزتم
مراقب خودت باش شب یلدات هم مبارک
دوست دارم ماچ

سلام آبجی مهسا مرسی عزیزم , امیدوارم که شب یلدا حسابی بهت خوش گذشته باشه .

hori-asemani 2 دی 1389 ساعت 03:23 ب.ظ

خب ایشالا همیشه سلامت و تندرست باشن!

مرسی هوری جوووون .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد