شب قدر است گر قدر بدانیم.
خدایـــــــــــا...
امشب نه میخوام از مشکلات دنیایی خودم و دنیای دور و برم بگم!
نه میخوام از مشکلات اقتصادی و مالی و گرفتاری و روزمرگی چیزی بگم!
نه از خونه، نه از ماشین و نه از پول که همه اونو حلّال مشکلات خودشون میدونن چیزی بگم!
فقط میخوام از یه چیزی بگم که همه ی ما آدمها داریم یواش.. یواش.. از دست میدیمش.
آره میخوام از دلهایی بگم که از سنگ شده و ما ازش غافلیم.
اینقدر غرق دنیا و زرق و برقش شدیم، که مهر و عاطفه از دلامون رخت بسته.
امشب فقط میخوام بگم خدایا به قدر و عزّت این شبهای عزیزت.
دلهای مریض ما رو شفا بده !
نذار بمیرن، نذار که بپوسن...
خودت دلامون رو جلا و صیقلشون بده,
و آروم با دستای مهربون و پر لطف و کرمت,
مهر و عاطفه و پاکی رو مهمون خونه ی دل بنده هات کن...
پ.ن : الهی العفو ...
بَساط کرده ام !
و تمام نداشتــــــــــه هایم را
به حــــــــــــــراج گذاشته ام
بی انصاف
چانه نزن !!!
حسرت هایم
به قیمت عُمرم
تمام شده ...
تا هست جهان شــــور محــرم باقیست
این جلوه ی جان در همه عالم باقیست
از نالـــــــــه ی نینوای یاران حسیـــــــن
همـــواره به لب زمزمه ی غـم باقیست
( محمد روحانی )
یک نفر آن شب از جور صدای تو شکست،
و تو میخندیدی
به جهنم که شِکست
دِلکی بود دِلش
دلکِ بی کَلکی بود دِلش
دِلک زَخمی عاشق پیشه
اَلکی بود
وِلش...