سلام . امروز تصمیم گرفتم بنویسم ، از تو ، از خودم ، از همه چیزای ریز و دُرشتی که بینمون اتّفاق افتاد . آره میخوام بنویسم اونم اینجا !!! برام سخته ولی چند وقته که این تصمیم رو داشتم و کّلی کَلنجار رفتم با خودم تا بتونم دوباره گذشته رو بخاطر بیارم . شاید این بهترین کاریه که میتونم انجام بدم . چــــ ـ ـ ـرا ؟ این تصمیم رو گرفتم ؟ واقعاً چرا ، شاید مینوسم تا تو یه روزی اینا رو بخونی ـ ـ ـ شایدم برای اینکه خودم بتونم بخونم . بخونم و بیاد بیارم چیزهایی رو که بین من و تو گذشت ... مینوسم تا بتونم با چشمانم لمسشون کنم و بهشون بفهمونم که اشک ریختن و به انتظار نشستن اونها هیچ سودی نداره ... مینویسم تا افکار و فهمم از تو فقط یه احساس نباشه که از ذهنم عبور میکنه ، که گاهی با نفرت و گاهی از روی محّبت باشه . مینویسم تا فقط بُغــــــــــزی نباشه تو گلوم ... مینوسم نمیدانم از کجا تا کجا و به چه شکل ...