
عشق من بازی بود ؛قصه ی مهر و وفا سوت لالایی بوددست چپ تاس شرورآن یکی تکیه بر قالی بودتاس را من ریختمنُمره اش ناب و تماشایی بودتاس را تو ریختینُمره اش حاکی از بَد اِقبالی بودریختم ... ریختی "نُمره کم آوردی ، باختیهمه ی قصه ی ماباختن تو در صفحه ی بازی [ وفاداری ] بود ...